

کلاس آنلاین؛ یه راه برای گذر از مکان و زمان
اوج کرونا، دبیرستانی بودم. هیچ کدوم از درس هاخصوصا فیزیک درست تدریس نشد و منم هیچی یاد نگرفتم. توی ناامیدی و استرس استاد فرزانه رو پیدا کردم و ایشون من رو از اون حالت یاس وناامیدی نجات دادن. بهترین تدریس فیزیک رو ایشون برای من انجام داد. بااینکه شیراز بودم و تمام کلاسهام انلاین برگزار میشد، ولی من اون موقع بود که فهمیدم درسی که سر هر امتحان براش گریه میکردم چقدر شیرین و خوبه. حالا هم به کمک ایشون رشته مامایی قبول شدم و دانشجو هستم. ممنونم ازشون که من رو نجات دادند.
امید به فردای روشن؛ با تلاش بیشتر
توی کلاس استاد فرزانه همیشه یه موضوعی بود ّکه خاطره ای زنده بشه. باهمون خاطره ایشون هم یه درسی غیر از فیزیک یاد میگرفتم. تجربه خودشون بود؛ پس نتیجه اش رو میشد دید و درک کرد. الان که خیلی سال از اون روزها میگذره، هرازگاهی اونا رو بیاد میارم. همیشه از تلاش و کوشش میگفتن و حرکت به سمت آرزوهامون. هیچوقت ندیدم که از ناامیدی حرفی واسه گفتن داشته باشن، حتی در اوج سختی و شلوغی کار توی یه کلاسی مثل کلاس ما که مختلط بود و جمع شدن 40-50 تا دختر- پسر یه جا که خودش به تنهایی ته چالش بود.
تجربه، تخصص و تبحر در زمینه تدریس
وقتی بعنوان یه شاگرد کنکوری میری سرکلاس میشنی انتظار داری که کسی که بهت درس میده، اول از همه، خودش مسیر رو خوب بلد باشه، یعنی هم تجربه کافی داشته باشه و هم با روشهای طراحی تست و اینا خوب آشنا باشه. خب؛ استاد فرزانه، خودشون فیزیک رو حدود 86 درصد زده بودند. یه جزوه کامل داشتن مخصوص آموزش و تدریس به سبک خودشون و یه بانک تست کامل برای تمرین تستهای سالهای گذشته و یه مجموعه جامع برای تمرینات تشریحی. کوییزهای کلاسی هم که پای ثابت و نقل و نبات کلاس بود. اینا همشون یعنی تجربه و تخصصص و تبحر.
ایجاد انگیزه و ارتباط خوب و دوستانه
ایشون"سومین معلم فیزیک"ما توی اون سال شد. جمع و جور کردن یه کلاس شرّوشور با اون جو داغون که هیچکس توی کلاس ما بیشتر از دو هفته دوام نمی آوُرد، خیلی سخت بود. خیلی جدی اومد توی کلاس؛ همه نقشه ها تعظیل شد و اول کار خلع سلاح شدیم. اوایل تایم کلاس، بامعرفی و توضیح برنامه ها و رزومه و ...گذشت. از حرف زدن و معرفی خودشون معلوم بود تجربه خوبی دارند؛ تالیف کتاب و جزوه و هم طراحی سوال تستی و تشریحی. سال سختی بود اما با تدریس باحال و حمایتهاشون بالاخره شد اون چیزی که باید میشد...
شخصیت قوی و دوست داشتنی
خیلی ساده؛ معلمت باید واقعاً به دل بشینه. باید مورد قبولت قرار بگیره. اول باید دلش رو بزاره وسط کلاس و بعد شاگرد، حرفای معلم رو با جون و دل بخره. یادمه توی کلاس آموزشگاهمون، هرکسی از یه مدرسه و از کلاس یه معلم اومده بود و روش معلمش رو یه کم بلد بود. واسه همین اوایل خیلی غر میزدیم که چقدر سخته و چرا اینجوری.... اما بعد از پنج یا شیش جلسه توی مدرسه هامون حل المسایل بچه ها بودیم.. اقای فرزانه همیشه میگفتن فرق مغز مداد و الماس، تحمل کردن یا نکردن سختیهاست. امروز باید داد بزنم؛ ممنونم آقای فرزانه.
مثالهای به روز و کاربردی و قابل لمس
همیشه سرکلاسها میخوام بدونم چیزایی که توی کتابا میخونیم کجا به کار میرن؟از جمله دلایل علاقه مندی من به فیزیک، مثالهای به روز و کاملا قابل لمس آقای فرزانه، سرکلاس بود . برای یک موضوع خاص، معولا چندتا مثال و نمونه کاریردی و فنی مختلف بکار می برد تا مطلب رو تفهیم کنند. شاید اگر اون جذابیت در مثالها نبود مسیر من هم جای دیگه ای بود.استاد فرزانه همیشه طوری از مثالها برای تفهیم مطالب استفاده می کردند که انگار همون لحظه توی اون موقعیت هستی و این همیشه برام جذابه.